گفتی که جامهی کهنم را عوض کنم
27 خرداد 1391 توسط بوی گندم
دم خداحافظی، محض خالی نبودن عریضه از تذکری که باید میداد، یادم آورد تکیه کلامی* را که همیشه میگفت:
«خدا، مبداء میلتان را عوض کند!»
و گفت: گیر خیلیهامان سر همین منشاء و مبداء میلی است که داریم. گفت: ردّ ِ خیلی از کارهایمان را بزنی، تهش میخورد به دنیا و گیرو گورهائی که گیرشانیم. گفت خشت اول را باید به وقتش درست چید!
و گفت: کاش میتوانستیم سر خر را کج کنیم سمتی که بایدش!
و تا شنید نالهام از دشواری امتحانها را در آمد که: مرغ زیرک! چون به دام افتد تحمل بایدش!
و باز تکیه کرد به کلام دلنشین و دیگری از (عین - صاد) که:
” آن طور زندگی کن که مرگ مزاحم زندگی تو نباشد!
و آنگونه بمیر که زندگیساز باشی!
شاید بتوانی در کنار فاطمه باشی! “
* مرحوم آیتالله بهاءالدینی میفرمود: دعا کنید خدا مبداء میل ما را عوض کند، یعنی کانون تمایلات ما را عوض کند.