نام گذاري - سیره تربیتی حضرت زهرا سلام الله علیها
انسان در آغاز زندگى تابلويى را بر دوش مى گيرد كه تا آخرين لحظات زندگى با آن تابلو و علامت شناخته مى شود و آن نام كودك است. اگر هر كشورى براى معرفى خويش پرچمى ويژه دارد. نام كودك پرچمى است كه بر فراز قله شخصيت كودك و در كشور زندگى او برافراشته مىشود از اين روى اسلام بر انتخاب نام زيبا تاكيد بسيار كرده است و توجه به معانى و اثرات جانبى اسمها را يادآور شده است.
متاسفانه در برخى موارد پدران يا مادران يا حتى خويشان دور و نزديك بدون توجه به بار فرهنگى اسامى تنها و تنها سعى در اعمال سليقه و تحميل پسند خويش نسبت به كودك تازه به دنيا آمده دارند و گاه صحنه نامگذارى به ميدان كارزارى مى ماند كه هر كسى سعى مى كند طرف مقابل را مغلوب ومنكوب كند اكنون به نامگذارى كودكان زهرا(س) دقت كنيم. چگونه او با تمام قدرت علمى و توان معرفتى خويش براى تعيين نام كودك پيشقدم نشده و از على(ع) مى خواهد كه او نام كودك را تعيين كند و على(ع) هم بر پيامبر اكرم و پدربزرگ كودكان پيشى نمى گيرد و انتخاب نام كودك را به او واگذار مى كند. و چون داورى به رسول خدا واگذار مى شود، او كه شخصيت كودكان فاطمه(س) را شخصيتى ملكوتى و آسمانى مى بيند براى اسم آنان نيز منتظر سروش غيبى مىشود. دقت كنيم:
جابر بن عبدالله انصارى مى گويد:
چون امام حسن مجتبى متولد شد فاطمه(س) به على(ع) گفت:
يا على برايش نامى انتخاب كن. على(ع) فرمود:
هرگز به رسول خدا(ص) در نامگذارى فرزندم سبقت نخواهم جست، رسول خدا(ص) وارد خانه فاطمه(س) شد و كودك را گرفت و بوسيد و سپس دهان خود را بر دهان او گذارد … سپس در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه آن گاه روى به على كرده فرمود: چه نامى برايش برگزيده اى؟ على(ع) فرمود:
هرگز بر شما پيشى نمى گيرم! رسول خدا(ص) فرمود:
من نيز بر خداى خويش پيشى نمى گيرم! پس خدا به جبرئيل فرمود: فرود آى و محمد را از جانب ما سلام و تهنيت گوى، و به او بگوى كه خدايت مى فرمايد نام فرزند تو همسان نام فرزند هارون (جانشين و برادر حضرت موسى(ع) بايد باشد، پيامبر پرسيد: نام پسر هارون چيست؟ جبرئيل پاسخ داد: شبر. پيامبر فرمود:
به عربى چه ناميده مى شود و جبرئيل پاسخ داد: حسن. پيامبر نام كودك را حسن گذاشت.
در جريان نامگذارى حضرت زينب سلام الله عليها هم جريان اينگونه بود.
چون زينب به دنيا آمد، رسول خدا صلى الله عليه و آله به سفرى رفته بود. فاطمه(س) به على عرض كرد: يا على! اسمى براى دخترت برگزين! على فرمود: فاطمه! صبر كن تا رسول خدا(ص) از سفر برگردد. پس از گذشت سه روز پيامبر از سفر برگشت و به خانه فاطمه وارد شد. على(ع) عرض كرد:
اى رسول خدا(ص) خداوند به دخترت فاطمه دخترى عنايت كرده است اكنون نام او را برگزين.
رسول اكرم فرمود: دخترم نوزادت را بياور. زينب را به محضرش بردند او را در آغوش گرفت و صورتش را به صورت كوچك زينب نهاد و با صداى بلند گريست; تا آنجا كه اشك بر گونههايش جارى شد.
زهرا(س) گفت: پدر جان چشمانت گريان مباد چرا مى گريى؟ پيامبر(ص) فرمود: دخترم اين كودك پس از تو و من به مشكلات و امتحانات بسيارى گرفتار خواهد شد و مصيبتهاى بزرگى خواهد ديد.
آنگاه فرمود: اولاد فاطمه فرزندان خودم هستند ولى براى نامگذارى اين دختر منتظر سروش آسمانى مى مانم. در اين هنگام جبرئيل فرود آمد و عرض كرد:
اى رسول خدا! خداى سلامت مى رساند و مى گويد نام اين كودك را زينب بگذار زيرا ما او را در لوح محفوظ زينب نام نهاده ايم.
منابع:
زینب كبری /32 ، الطراز المذهّب ( تاسع حضرت زینب (س) ) :1/44
داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)/ محمد محمدي اشتهاردي |